تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و بیست و نهم
زمان ارسال : ۲۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
بار چندمی بود که کار را رها میکرد و تمام روز را به تعقیب آوا میپرداخت. دوست داشت فرصت مناسبی پیدا کند تا با او حرف بزند. پیش از طلاق، آنقدر آوا داغ و عصبانی بود که نمیتوانست حرفهایش را کامل بزند. حالا هم که تحت اجبار پدرش، او را طلاق داده و مرغ از قفس پریده بود، چشم امیدش را به مدت زمان عده دوخته بود. میدانست آوا فرصت رجوع به او نمیدهد، وکیلش هم خاطرنشان کرده بود بعد از طلاق توافق
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
😁خیلی🌺
۳ ماه پیشfaeze
00عاااااالی👌
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰🤗
۷ ماه پیشسیتا
00جفت شون دیوانه شدن رفت این کار های چیه دیگه
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سمیر خیلی به علاقهی آوا مطمئن و خیالش تخت بود.
۷ ماه پیشسارای
10مثل همیشه عالی بود،سمیر همیشه اشتباه کرده و هیچ موقعه قبول نمیکنه این واقعیت رو
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید🌺
۷ ماه پیشاسرا
00سمیرمینو عندآدمهای احمق که فکرمی کنن بی گناهن وآواگناهکارعالیه ممنون فاطمه بانو
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
چون خودشون رو پیش خودشون توجیه میکنن.🥰🌺🌺🌺🌺
۷ ماه پیشملیکا
30خیلی زیبا و عالی
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
عالی نگاه***شماست🌺
۷ ماه پیش
حنانه
00وااااای سمیر خیلی وقیحه